الان از پیش نون میام.

خوب نبود. ازم میخواد به فکر تموم کردن منابع هر آزمون نباشم. حرفش از نظر منطق درسته ولی من نمیتونم! واقعن دارم زر نمیزنم! :| یعنی من خیلی از نمیتونمامو گذاشتم کنار. چون قبول دارم که خیلی وقتا نمیتونم ها بخاطر تصورمن. اما این یکی واقعا نیست! حتا نمیتونم نصور کنم که برم سر آزمون و مثلا چن تا سوال از فیزیک سه از مبحثی باشه که من حتا نرفتم سراغش! بخاطر این ناتوانی خیلی ریختم بهم. دوم اینکه حرف زدن با نون اعصاب فولادین میخواد. یعنی از جمله آدماییه که هررررچی یه حرفو بهش میگی باز نمیفهمه! اینجور وقتا دلم میخواد پاشم کله شو بکوبم تو دیوار یا حدقل پاشم برم بیرون درو بکوبم بهم :| مثلن هی هی هی هی میگه دینیو چرا مرور نکردی. میگم باباااااااا این هفته زیست کانون گوارش، تبادل گازها، گردش مواد، کلیه، حرکت، اعصاب، هورمون ها، ایمنی بدن، حواس و تولیدمثل در انسان بوده! فیزیکش کل فیزیک یک و دو بوده. شیمیش کل کتاب بوده. و من همه ی اینا رو درصد قابل قبول آوردم (و حتا درصد زیستم فراتر از تصور بوده!). یعنی من وقت صرف مهم ترین چیزها کردم و ثانیه ای پلک برهم نگذاشتم و ثانیه ای وقتمو سر این میز کامپیوتر صرف نکردم که تو میگی چرا دینی مرور نکردی! و کاملا خودمو محق میدونم. و اگه برگردم عقبم اون وقتو دوباره روی فیزیک یکی میذارم که 12.75 شدمش. بعد خیلی خیلیم غلط میگیره از حرفای آدم! مثلا بهش میگم فیزیکو خیلی خراب کردم با اینکه خیلی خونده بودم. میگه خب ببین! خوندن فیزیک که فایده نداره و فلان و بهمان! :| میگم آقاااااا من منظورم از خوندن وقت گذاشتن روی یه درسه. محاوره س میفهمی؟ :| 

الان خیلی اعصابم داغونه! :| 

آخه چرا خدا بعضی آدما رو اینقدر نفهم آفریده؟! :| چه باید کرد باهاشون؟ بعد گفته که باید زمین شناسی بخونم. میدونستم باید بخونم! :| ولی زورم میاد آخه :| نمی ارزه. بعد بش میگم خب من دوساعت وقتی که میخوام رو زمین شناسی ای بذارم که قراره 50 تا بیاره رو ترازمو میذارم روی فیزیک که یه تست بیشترش کلی تاثیر داره! و یاد گرفتنش هم خودش کلیه. و در واقع این استدلال به قدری قانع کننده س که بچه دوساله م میفهمه :| اما نون نمیفهمه. البته به نظر میاد که خودشو میزنه به نفهمی :/

بعد یه اخلاقی داره که اولش جوووری تعریف میکنه ازت که فکر میکنی شاخ غول شکستی. مثلا این بار وقتی درصد زیستو دید گفت این درصد واسه زیست عاااالیه! یا عمومی ها که ترازش 6800 بودو وقتی دید به شدت تعجب کرد و تحسین (البته انصافا واسه همینم زیاد غر زد! گفت تو تواناییشو داری اما تنبلی میکنی. این 4 تا غلطی که تو زبان زدی بخاطر اینه که تو زورت میاد بری زبان بخونی و میگی هرچه باداباد! و من حرصم میگیره از این که تو میتونی ولی نمیخوای!)( من همه ی سوالات زبانو میزنم! :| مگه اینکه یه چیزی باشه که اصلا نفهممش. اما معمولا بین شکیاتم درست ترو انتخاب میکنم و میزنم. یه جور طمعه اما معمولا جواب میده و زیر هشتاد نمیزنم. و اینکه من 4 تا غلط داشتم یعنی بیست و یکی درست داشتم! چرا نیمه ی پر لیوانو نبینیم آقای مشاور؟ :|) و مثلا ادبیات (که تنها 62 درصد بود! :|) و وقتی دید گفت این درصد واسه ادبیات شاهکاره! ولی بعدش جوووری لهت میکنه که با خاک یکسان بشی و با سری افکنده از دفترش بیای بیرون. انصافن اون عربی جای بسی تقدیر و تشکر داشت آقای نون که اینقدر بهش بی توجهی کردی! :| از اون مدرک مشاوره ت خجالت بکش مردک! :| به یاد بیاور اون روزایی رو که عربی رو بیست درصد بالاتر نمیزدم!

و حتا یک بارم نشده که به دفتر برنامه ریزی م و مدل برنامه ریختنم و حواشیش (که شامل اهداف و استراتژی هفته :| و نکات مثبت و منفیه) گیر نده و منو ضایع نکنه! :| این بار بهش گفتم توروخدا بگو چی بنویسم که اینقد گیر ندی! :|


نرگس مدت مدیدیه که من احمِدعلی صدا میکنه! :| دلیل این کار این موجود ناشناخته هنوز توسط دانشمندان کشف نشده اما فعلا علی الحساب منم مَمدَسَن صداش میکنم :)) (به سکونِ میمِ دومی!)(تغییریافته ی محمدحسن! :| که یکی از پسرای مهدکودکمون بود و بابا همیشه اینطوری صداش میکرد :)) ) و الان مسئله اینه که بچه های کلاس فکر میکنن ما منگلیم! :|


ای کسانی که شهرزاد میبینین، کوفتتون بشه خنده های ترانه علی دوستی! :| همین و بس :| امروز موزیک ویدئوی کجایی رو دانلود کردم که صحنه هایی از فیلم روش بود و من در تمام لحظات در حالت خدا خدا چرای اینقد این دختر خوشگله بودم! :| T_T اگه پسر بودم شک نکنید که میرفتم میسوندمش (میدونم که شوور داره و حتا بچه هم داره :/ اما خب اگه پسر بودم زودتر دست به کار میشدم!)


به یه دوست ترکمن نیازمندیم که بریم این کتابو بش بدیم بخونه! ولی جدن خیلی کتاب دوست داشتنی ایه! برین بخونینش. الان اگه وبمو نبسته بودم میومدم جاهای قشنگشو می نوشتم (که بسیار هم زیادن) اما افسوس و صد افسوس که از فردا دوباره شروع میشه!