چیزهایی وجود دارد که آنها دربارهی از دست دادن شوهرتان به شما نخواهند گفت: در کنار خستگی، شما دائم در خواب خواهید بود و بعضی روزها حتا موقع بیدار شدن چشمانتان ناخودآگاه بسته میشود و هر روز نیاز به تلاشی عظیم دارد. از دوستانتان متنفر خواهید شد، بی دلیل. هر بار که کسی به دیدنتان می آید، یا در خیابان به شما نزدیک میشود و شما را در آغوش میگیرد و به شما میگوید که خیلی خیلی متاسف است، شما نگاهش میکنید، شوهرش و بچههای کوچکش را از نظر میگذرانید و از شدت حسادت خود حیرت زده خواهید شد. چطور آنها میتوانند زنده باشند ولی دیوید باید بمیرد؟ لیو میتوانست به خاطر بیاورد که چطور در حمام بی صدا جیغ میزد، بدون هیچ توضیحی از اتاقهای شلوغ بیرون میپرید، آگاه از اینکه کارهایش دور از ادب بود اما هیچ جوری نمیتوانست جلوی خودش را بگیرد. سالها گذشته بود از زمانی که میتوانست شاهد خوشبختی کسی باشد، بدون اینکه عزای فقدان خودش را بگیرد.
دختری که رهایش کردی- جوجو مویز