خب، اون دوهفته ی غمگین گذشت اما فیزیک حیاتی افتادم، دو تا دعوای بزرگ با کیمیا کردم که کاملا دوستیمونو به خطر انداخته بود و تا صبحش تو راه پله ها گریه میکردم، سپهر (دوسپسر هم اتاقیم) سرطان خون گرفت و مُرد، تقریبا هیچ شبی رو نخوابیدم و هیچ ناهاری نخوردم و در آخر، آپاندیسم ترکید و دوتا امتحان آخرم بر فنا رفت :))